آبلو سیب
سلام خوشگلم امروز میخوام برات از کار دیروزت بگم که یادت بمونه که بدجوری عصبانی کرده بودی و امیدوارم بعضی از رفتارهات پایدار نباشه و منو بابایی بتونیم این رفتارها رو درست هدایت کنیم که در آینده دچار مشکل نشیم، دیروز ساعت ۴ و نیم رسیدم مهد و تحویلت گرفتم و سوار اتوبوس شدیم تا نشستیم شروع کردی به نق زدن که اینجا نشینیم چون صندلی بغل دستیم خالی نبود مجبور شدم یه ردیف عقب تر برم تا شما هم بتونی بشینی که تا گذاشتمت روی صندلی خودتو دادی جلو که نه اینجا رو هم نمیخوام خلاصه باهات صحبت کردم و یه ذره آروم شدی تا رسیدیم سر کوچمون یه سوپری هست که همیشه برات از اونجا خرید میکنم که کار اشتباهی میکنم یه جورایی باید با رفتن به اون سوپری رو ترک کنم ح...
نویسنده :
مامان
10:6