امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

35 ماهگی

1393/8/26 15:18
نویسنده : مامان
217 بازدید
اشتراک گذاری

امیرعباس عزیزم 35 ماهگیت هم پشت سر گذاشتی مبارکت باشه عمرم ،نمیگم با سلامتی چون....


امیرعباس عزیزم 35 ماهگیت هم پشت سر گذاشتی مبارکت باشه عمرم ،نمیگم با سلامتی چون ماهی رو که پشت سر گذاشتیم همش آبریزش و عطسه و سرفه های ... داشتی نفسم، به خاطر تعطیلی و عاشورا و تاسوعا از فرصت استفاده کردیم و مرخصی گرفتیم و از 7 آبان به اتفاق خاله فاطمه و عمو محمود و مخمید(محمدامین) و باباجون با قطار رفتیم مهاباد شب تو قطار از خواب بیدار شدی و حالت خفگی بهت دست داده بود عزیزم البته دو شب قبلشم تو خونه همینطوری بودی رسیدیم ارمیه و من هم مریض شدم خیلی بد، همون شب دوتاییمونم بابایی و دایی جون ردن دکتر و طی انجام مراحلی (تجویز بخور و واکسن) و آنتی بیوتیک بهتر شدی ولی سرفه هات همچنان بود عزیزم، تا اینکه بعد 9 روز برگشتیم و دوباره سرفه هات تشدید شده چنروزیه که فکرم خیلی درگیره همش خودمو سرزنش میکنم که چرا میام سرکار؟چرا نمی تونم با خودم کنار بیام و بمونم خونه و تو خونه باشیم و بابایی تنهایی بره سرکار؟ خیلی بهت فکر میکنم خیلی اذیتم که اذیتی ، خیلی التماس خداجونو میکنم که یه راهی پیش روم بزاره ، ولی به خاطر یه سری از مسائل نمی تونم دلیلشو برای دل کوچیکت بگم عزیزم، فقط اینو میگم که حلالم کن عزیزم و منو ببخش که به خاطر نبود من تو خونه بیشترین عذاب رو میکشی، دیگه تا تولدت چیزی نمونده تا الانشم با کمک خدای بزرگ و مهربون به اینجا رسیدیم و فقط از خودش میخوام که کمکمون کنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)