18 ماهگی

امروز امیرعباس گلم وارد ۱۸ماهگی شد خداجونم ازت ممنونم

امروز امیرعباس گلم وارد ۱۸ماهگی شد خداجونم ازت ممنونم که هدیه ای خاص نصیبمون کردی و اگر شب و روز به سجده بیافتیم جبران به وجود اومدن یک تار موی امیرعباسمو نمی کنه سپاسگزارتیم خدای مهربونم، دیروز بابایی زودتر اومده بود دنبالت رسیده بودید جلوی در اداره مامان که بابا زنگ زد و گفت رسیدید منم تا بخوام بیام پایین یه ۱۰دقیقه ای شد اومدم که کارت بزنم همکار حراستیمون گفت که همسرتون با پسرتون اومدن بالا منم تعجب کردم که بالا برای چی؟؟؟با خودم فکر کردم که بابا بالا نمیاد حتماً رفته جای همیشگیش که نمیخوام بگم کجا که یه جای سوالی باشه برای همه اونهایی که مطالبو میخونن بعد رفتمو دیدم نه اونجا هم نیستید که جای دومی که بابایی همیشه اداره مامان اومدنی یه سر بهش میزنه نمایشگاه هست که اومدم دیدم بله دارید تابلوها رو می بینید الهی فدای اون ذوق کردنات بشم من برای هر تابلویی که میدید کلی ذوق میکردی انگار متوجه موضوعات تابلوها بودی امیدوارم و مطمئنم که یه هنرمند تمام و کمال میشی عزیز دلم، و یه مورد دیگه که میخوام برات بنویسمو به یادت بمونه اینه که دیروز برای اولین بار که داشتیم از جلوی پارک رد میشدیم هی میگفتی تاب تاب تاب تاب که یعنی بریم تاب بازی که به خاطر اینکه هوا ابری بودو هر لحظه ممکن بود بارون بیاد و از طرفی هم بابایی خیلی خسته بود موند برای یه روز دیگه خلاصه خوشحال بودم از اینکه خدا رو شکر همه چی و دیگه داری متوجه میشی و میفهمی و این برای منو بابایی یک دنیا ارزش داره نازنینم از خدای بزرگ برات آرزوی بهترینها رو میکنم نفسم.