21 ماهگیت مبارک نفسم

سلام نفس مامان

قبل از هرچیزی 21 ماهگیتو تبریک میگم و خدای بزرگ و مهربون رو شاکرم که دسته گل زیبایی به اسم امیرعباس به من و بابایی هدیه کرده خداجونم تا نفس داریم شاکرتیم ومدیون همه محبتهایت هستم که در قبال ما داری و از اینکه همیشه هوامونو داری سپاسگزاریم.

سلام نفس مامان

قبل از هرچیزی 21 ماهگیتو تبریک میگم و خدای بزرگ و مهربون رو شاکرم که دسته گل زیبایی به اسم امیرعباس به من و بابایی هدیه کرده خداجونم تا نفس داریم شاکرتیم ومدیون همه محبتهایت هستم که در قبال ما داری و از اینکه همیشه هوامونو داری سپاسگزاریم. تقریباً یک ماهی میشه که برات مطلبی نزاشتم راستشو بخوای توی این یک ماه حسابی درگیر روزه داری و مریضی هایی که برات پیش اومد و مجبور شدیم 4 بار دکتر بریم ،خلاصه منو بابایی حسابی درگیر بودیم ولی خدا رو شکر با کمک پروردگار مهربان همه چی به روال خودش برگشته و فعلا خبری جز سلامتی و شیطونیهات نیست امیدم، توی این یک ماه کلمه های زیادی یاد گرفتی و گاهی وقتها خود کلمه رو تکرار میکنی مثلاً وقتی برات شعر عمو زنجیرباف رو میخونم قشنگ میگی بله و به اونجایی که میرسیم و میپرسم بخور و بیا با صدای چی؟؟؟ میگی عباش مامان قربونت بره، به بابایی میگی باباجی، به من میگی مامانا، به خاله میگی خالا، به عمو میگی عما، به امیررضا میگی علی، صدای پیشی و هاپو و کلاغ و بع بعی وخروس و جوجه رو درمیاری، یه کار عجیبی که انجام میدی وقتی میرسیم خونه و لباسهامونو عوض میکینیم سریع میری یکی دیگه از لباسهای منو میاری و اصرار میکنی که اونی که تنمه رو دربیارمو اونی که برام آوردی رو بپوشم، وقتی با بابایی میایید دنبالم بعد سوار شدنم همه اتفاقاتی که توی مهد افتاده رو با هزارعلایم و اشاره بهمون میفهمونی، مثلا میگم امیرعباس اوفو خوردی میگی آله، لال کردی نه، بازی کردی آله و ... البته خودتم تعریف میکنی با حرکات دست و پا و سر و .... خلاصه دلربایی میکنی که حد و حساب نداره، اونروز بابایی سر موضوعی دعوات کرد و تو به جای اینکه ناراحت بشی و یا عکس العملی که متوجه دعوای بابایی شدی نشون ندادی و با خنده اشاره به عکست که روبروت روی دیوار بود کردی و با اشاره دست و نازک کردن صدات عکستو نشون دادی و گفتی عباشه و منو بابایی توی دلمون از خنده داشتیم میمردیم، تلفن خونه از دستت به تنگ اومده میری و گوشی و برمیداری و میگی آلو بعد که میبینی کسی پشت خط نیست میگی نی ی ی یعنی نیست، یا اگه با تلفن صحبت کنی و قطع بشه میگی قط یعنی قطع شد؛ بعضی مواقع هم که سیم تلفنو میکشی و خاله جون نگران میشه که چرا خونه نیستید و جواب تلفنو نمی دید؟ و ما متعجب که خونه ایم و بعد متوجه میشیم که بله ه ه ه ، وقتی صدای زنگ خونه به صدا در میاد از ذوقت نمی دونی چیکار کنی و بلند میشی و بدو بدو میایی تو بغل من و اگه کسی بیاد خونه کلی ذوق میکنی و شروع به دوییدن تو حال و اتاقها میکنی وازخوشحالی اون کسی که اومده رو میزنی البته زدن نه به اون معنا ها ولی خوب در کل این کارت زیاد خوب نیست که امیدوارم بعدها ترکش کنی پسرم، خیلی ددری شدی و اگه از یه جایی خسته بشی حالا حتی اگه بیرون هم باشی میایی منو بغل میکنی و با پاهات فشارم میدی که ددد ای بابا پس اینجا کجاست؟؟؟؟ وقتی بهت غذا میدم دهنتو غنچه میکنی و میگی آعام م م م منم بهت میگم آعام نه اعم که با خنده دوباره تکرار میکنی، وقتی شیر میخوایی میایی بغلمو هی بهم اشاره میکنی و صدای خوردن درمیاری که شیر میخوای و اگه خیلی دلت شیر بخواد و بهت بگم برو تو اتاق بیام بدو بدو میری و دراز میکشی و منتظم میمونی الهی مامان فدات بشه نازنینم، همه جوره هوای وسایلهاتو داری وقتی میریم جایی و میخواییم برگردیم خونه و وسایلهارو بابایی برمیداره با اصرار و گریه ازش میگیری که باید بدی مامان برداره ، مگه کسی جرات داره دست به گوشی یا وسایل من بزنه سریع میری و ازش میگیری ، ضمنا کارتون مورد علاقه ات هم پت و مت هست و اگه بخواییم تلویزیون ببینیم میری جلوی تلویزیون وای میایستی و میگی پوا پوا یعنی پویا ولی منظورش از پویا همون پت و مت هست رتستی یادم رفت که بگم به قطار هم میگی کا کا و عاشق فواره های وسط میدونها هستی که جای پرچم ها که قبلا دوست داشتی و جیغ میزدی و نشون میدادی رو گرفتن، خلاصه امیرعباسم خیلی خوشحالم که داری بزرگ و آقا میشی و منو بابایی رو حسابی درگیر خودت کردی و البته منو بابایی هم همه حواسمون بهت هست و سعی میکنی کارهایی رو انجام بدیمک که در جهت رفاه و رشد و آسایشت باشه نفسم حالا بماند که بعدها تو چه برداشتی خواهی کرد. و درآخر بگم که منو بابایی حسابی دوست داریم و برات میمیریم عسلم، از خدای مهربون براست سلامتی و شادابی آرزو میکنم و ازش میخیوام که همیشه در کنار هم شاد و سلامت باشیم .آمین