هفته سخت
هفته ای که گذشت یه هفته خیلی سختی برای پسرگلم بود چون خیلی اذیت شدی شنبه خاله فاطمه جون اومد
هفته ای که گذشت یه هفته خیلی سختی برای پسرگلم بود چون خیلی اذیت شدی شنبه خاله فاطمه جون اومد پیشت موندو من اومدم سرکار بعدازظهر هم دوباره بردمت دکتر و داروهاتو عوض کرد شب عمه مریم زنگ زد و گفت که فردا میاد پیشت تا مهد نری با اینکه امیررضا)پسرعمه ات) باشگاه داشت به خاطر تو نرفت و اومدن خونمون مو ن اومدم سر کار توی این یک هفته ای که با اونا بودی حسابی با کمک خدای مهربون خوب شدی عزیزم و با امیررضا حسابی خوشگذروندید و آخر هفته هم رفتیم خونه مامان بزرگ فاطمه که بهت حسابی خوش گذشت، که از همینجا از خاله فاطمه جون و عمو محمود و عمه مریم جون و عمو سیف اله و امیررضای گل تشکر میکنیم و چندتا عکس هم میزارم که خالی از لطف نباشه
مامان فدای غذا خوردنت بشه امیرم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی