امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

31ماهگی

1393/4/30 9:12
نویسنده : مامان
88 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم سلام 31 ماهگیت مبارک عزیز دلم ، این مطلب رو برات زمانی میزارم که نزدیک یک هفته از ماهگردت میگذره، نمی خوام فکر کنی که بهت بی توجه شدم چون برای کارم دلیل دارم عزیزم یه چند روزی هست که بلاگفا خدماتی رو که برای کاربران انجام میده غیر فعال شده و من نتونستم اونجوری که باید مطالبت رو برات بزارم، دلیل دومش هم این بود که بازم هم مریض احوال بودی و اینسری مریضیت با بقیه بیماریهایی که سراغت اومده بودن خیلی فرق داشت و در عرض یک هفته سه بار دکتر رفتیم دل دردهای شدید و تب شدید کلی از پیشرفت جسمیت کم کرد و وزنی که توی مسافرت به ارومیه گرفته بودی رو همه آب شد، ولی خوب بازم خدارو شکر الان خوب شدی و مثل گذشته و یا حتی به جرأت میتونم بگم کنجکاوتر از گذشته شدی و این منو و بابایی رو کلی حیرت زده میکنه نفسم، کلی حرف میزنی و ماشاءالله آرومی نداری، با کسایی که باهات کلنجار میرن برخورد میکنی و حتی با خشم نگاهشون میکنی و بعضی وقتها هم میزنیشون و این منو خیلی ناراحت میکنه ، البته مقصر آدم های اطرافمون هستن که حد رفتار رو با یه بچه دو ساله و نیم نگه نمیدارن و من بیشتر اذیت میشم چون نمی تونم اونجوری که باید تذکر بدم ، ولی این رفتار روت خیلی تاثیر میزاره، خلاصه عزیزدل مامان توی این ماه خیلی پیشرفت کردی و حدود یک هفته ای میشه که با پوشک خداحافظی کردی عمرم، دیگه داری پله های کودکی رو به سرعت بالا میری و امیدوارم شاهد پیشرفت های چشم گیری باشیم ، راستی میونه ات با پسرخاله ات خیلی خوبه و کلی قربان صدقه اش میری و بوسش میکنی و سعی میکنی که زیاد اذیتش نکنی و منو خاله جون از این بابات خیلی خوشحالیم. از صمیم قلبم دوست دارم و از خدای بزرگ و مهربان برای سلامتی و شادابی ارزو میکنم امیرعباسم.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)