امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

آرایشگاه

1392/7/9 10:24
نویسنده : مامان
155 بازدید
اشتراک گذاری

برای اولین بار با مامن و خاله رویا رفتیم آرایشگاه، قیافت خیلی بامزه بود و دیدنی وارد آرایشگاه که شدیم خیلی از رفتارت خوش اومد و خوشحال شدم که پسرم دیگه عاقل شده اصلا خودتو پشت قایم نکردی و عادی بودی منو خاله با هم روی صندلی که قرار بود کارمون انجام بدن نشستیم و تو هم بغل صندلی من روی یک صندلی نشستی و ساکت بودی بعد نیم ساعت گفتی ددد ولی از من جوابی نشنیدی با کلاهت بازی میکردی هی درآوردی گذاشتی بعد روی صندلیت سرپا وایستادی بهت گفتم بشین و ممکنه بیوفتی قربونت برم که سریع حرفمو گوش کردی و نشستی تا اینکه یکی از پرسنل آرایشگاه برای اینکه حوصله ات سر نره بهت شیرینی تعارف کرد و برداشتی قبل از رفتن به آرایشگاه خاله بهت آدامس داده بود و هنوز توی دهنت بود دیدم هی به شیرینی توی دستت نگاه میکنی و نمیخوریش گفتم امیرعباس بیار آدامستو بنداز سطل آشغال و قاقالیتو بخور مامان بلند شدی اومدی و سر سطل آشغال وایستادی خانمی که اونجا بود در سطل آشغال رو برات باز کرد دولا شدی و دهنتو باز کردی و آدامستو انداختی توی سطل بدون اینکه دستتو بهش بزنی و رفتی دوباره سرجات نشستی و شیرینیتو خوردی مامان فدای تو بشه عزیزم، بعد اتمام کار منو خاله رویا از خانم آرایشگر خواستم تا دور موهاتو برات بزنه که بازم خیلی راحت با مسئله کنار اومدی البته بیشتر منو خاله رویا حواستو پرت میکردیم زیاد بد نشد و زیاد هم خوب نشد چون هنوز موهای پرپشتی نداری پسرگلم، خلاصه برگشتیم تو ماشین و بابایی نارضایتیشو اعلام کرد و من هم حس پشیمونی بهم دست داد آخه فکر میکردم بابایی راضیه که قبل رفتن بهم گفت موهاتو کوتاه کنم به هرحال امیدوارم موهات بقدری پرپشت بشه که اینسری با رضایت بابایی و بعدشم یه آرایشگاه مردونه بری نفسم، این مطلب رو گذاشتم که یه روزی که بزرگ شدی و مثل امیررضا رفتی آرایشگاه مردونه و درشت درشت حرف زدی اینجا رو بخونی و بدونی خودتم برای بار اول رفتی آرایشگاه خانوما مامان فدای نفسهات بشه پسر باهوش من.یه عکس هم ازت گرفتم که سرفرصت برات میزارمش 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امیرعباس
5 مهر 92 22:17
دل واپسی ها و دل شوره هایت را از برگ های درخت زیبای خانه ات آویزان کن....چند روز دیگر میریزد .
برگ ریزانتان دل چسب و ناب.



از اینکه لطف کردید و بهمون سر زدید سپاسگزارم امیدوارم صاحب اسم کوچولوهامون خودش حافظ و نگهدارشون باشه عزیزم