امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

روز مبعث

1393/3/7 12:09
نویسنده : مامان
139 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

سه شنبه روز مبعث بود و قرار شد نی نی خاله جون فاطمه توی این روز عزیز به دنیا بیاد قرار بود مامانی هم از صبح پیش خاله جون باشه ولی متاسفانه به دلیل اینکه روز تعطیل بود و خیلی از مامانهایی که تو دلشون نی نی داشتن این روز عزیز رو انتخاب کرده بودن که نی نی هاشون به دنیا بیاد و بیمارستان نسبت به روزهای دیگه خیلی شلوغ تر بوده و یک نفر همراه می تونست با خاله جون بره داخل برای همین من موفق نشدم تو لحظات پایانی این دوره شیرن خاله جون پیشش باشم و جبران زحمتهایی که سر به دنیا اومدن شما به خاله جون و عمو جون داده بودم رو بکنم ، ولی خداروشکر که خاله جون حالش خوب بود و مامان بزرگ و مامان عمو محمود و عمو جون خودش پیش خاله بودن برای همین خیالم راحت بد ، خلاصه با کمک خدای مهربون نی نی به دنیا اومد وای خدای من چه نی نی نازی الهی که همیشه سایه مامان و باباش بالای سرش باشه و با کمک خداجون همبازیهای خوبی برای هم باشید عزیزم، نکته مهمی که تا یادم نرفته باید بگم اینه که اسم نی نی که قرار بود رادین حسین باشه محمدامین شد ماشالله هزار ماشالله خیلی ناز و خواستنیه انشالله که نامدار باشه، ولی از گل پسرم بگم که اصلا سمت خاله جون نرفتی و گه گاهی با گوشه چشم بهش نگاه میکردی و همش میگفتی بریم خونمون، حوصله ات حسابی سر رفته بود وقتی داشتیم خداحافظی میکردم با خاله جون دست دادی و خداحافظی کردی، ماشالله گل پسرم دیگه آقا شده و اینو خودت خیلی خوب متوجه میشی و عاقلانه عمل میکنی، راستی با دخترخاله مامان رابطه خوبی برقرار کردی و حسابی باهاش بازی میکنی و بهت خوش میگذره و خیلی اذیتش میکنی انشالله که سعیده جان هم عاقبت به خیر شن و روزگار خوبی رو پیش رو داشته باشن آخه سعیده جان با خاله جون مامان به همراه دایی جون و مامان بزرگ مهمونمون هستن و این چند روزی که خونمون هستن خدا رو شکر به شما خیلی خوش گذشته دستشون درد نکنه که باعث خوشحالیمون شدن و برای شما بعد مریضی که داشتی واقعا نیاز بود.قربون همتون برم برای همتون آرزوی لحظه های شیرین و پر از سلامتی میکنم.

اینم محمد امین کوچولوی ناز مثل عروسک میمونهبوس

 

اینم یسنا خانوم فندق خاله ، قربون خنده هاش برم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)