امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

بعد یک هفته غیبت

1391/5/16 10:22
نویسنده : مامان
48 بازدید
اشتراک گذاری
سلام نفس مامان

امروز بعد چند روز تأخیر اومدم تا برات مطالبی رو بنویسم و چندتا عکس برای خاله جون ها و کسایی که وبلاگتو میبینن بزارم


سلام نفس مامان

امروز بعد چند روز تأخیر اومدم تا برات مطالبی رو بنویسم و چندتا عکس برای خاله جون ها و کسایی که وبلاگتو میبینن بزارم توی هفته گذشته گل پسرم اصلا حال خوبی نداشت و توی تب میسوختی طوری که توی یک روز مجبور شدیم دوبار دکتر بریم منو بابایی خیلی نگرانت بودیم پسرم و من دو روز به خاطر تو موندم خونه و سرکار نرفتم تا خوب شی ،ولی خدا رو شکر از بعدازظهر شنبه خوبی بماند که شنبه که اومدم دنبالت تا از مهد بیارمت بقدری گریه کرده بودی که از خودم متنفر شدم چشمهات یه ذره شده بودن مامان فدای اشکات بشه نازنینم، البته فعلا ،که امیدوارم همیشه خوب و سرحال باشی عزیزدلم، توی این مدت هم چندتا ازت عکس انداختم تا کسانی که ازت دورن و نمی تونن بزرگ شدن و آقا شدنت رو ببین بتونن ببیننت مامانی

اینجا آماده شدی که بری مهد اول صبح هست و چشات باد داره جوجوی من 

و اینم مثلا صندل هایی که برات گرفته بودیم تا موقعی که توی روروک میشینی پاهات اذیت نشه، ولی  برات کوچیک شدن مامانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)