امیرعباس جونامیرعباس جون، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

هدیه خدا امیرعباس جون

گفتن کلمه آب برای اولین بار

1391/10/9 13:54
نویسنده : مامان
53 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه مورخه ۸/۱۰/۹۱ برای اولین بار و در ساعات اولیه صبح جمعه با شنیدن کلمه آب گل پسرم از خواب بیدار شدیم و چقدر ذوق کردیم وقتی که می گفتی آب ب ب ب ب و حسابی سورپرایز شدیم.


روز جمعه مورخه ۸/۱۰/۹۱ برای اولین بار و در ساعات اولیه صبح جمعه با شنیدن کلمه آب گل پسرم از خواب بیدار شدیم و چقدر ذوق کردیم وقتی که می گفتی آب ب ب ب ب و حسابی سورپرایز شدیم. البته فقط کلمه آب رو تکرار می کنی و نمیدونی که آب همون نوشیدنی هست که هی با اشاره دست به یخچال اونو میخوای مامان قربونت برم عزیزدلم فرشته کوچولوی من....نازنینم. نمیدونم با چه اسمی صدات کنم تا معنی تمام یک عشق مادرانه باشه نمیدونم با چه کلماتی برات بنویسم تا همه احساسم رو بیان کنه که وقتی میخوام برات بنویسم همش باید دنبال بهترینها باشم و باز هم کم میارم.

چقدر خوبه که تو رو داریم و چقدر خوبه که میتونیم بزرگ شدنت رو لحظه به لحظه ببینیم و با تمام وجود از این بالندگی لذت ببریم. چقدر خوبه که میتونیم با صدای خنده هات همه غصه ها و گرفتاریهای روزمره زندگی رو فراموش کنیم. چقدر خوبه که هستی تا ما معنای بودن واقعی رو تجربه کنیم. چقدر خوبه که هستی و چقدر خوبه که کودک ما، پسری است با چشمان مهربان و روحی بزرگ و سرشار از عاطفه.

بیست ماهه شدی و آرزوی من برای تو تمام بیستهای دنیاست.مهم نیست تو چند باشی. مهم اینه که هر چی هستی، شاد و خوشحال باشی و بتونی طوریکه دلت میخواد زندگی کنی و راضی باشی. دلم میخواد اونقدر خوب زندگی کنی که وقتی روزهای رفته رو مرور میکنی، هیچ وقت افسوس نخوری...حتی برای یک روز. دلم میخواهد بدون ترس و نگرانی از آینده بزرگ بشی و لحظه لحظه زندگیت از امید سرشار باشه. دلم میخواد همیشه به خودت افتخار کنی که اونوقت مطمئن خواهم شد که از آنچه هستی، رضایت داری. آرزو میکنم خوشبخت ترین باشی و این خوشبختی رو با تمام وجود احساس کنی. عاشقانه دوستت داریم. ممنون که با ما هستی پسر عزیزم....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)